سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشی که بدان عمل نمی شود، مانند گنجی است که از آن خرج نمی شود . صاحبش در گردآوریش خود را به رنج می اندازد و به بهره اش نمی رسد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----93788---
بازدید امروز: ----6-----
بازدید دیروز: ----1-----
مسافر سبز

 

نویسنده: مسافر سبز
پنج شنبه 86/7/12 ساعت 4:54 صبح

 

کم کم کتاب کهنه ی نخلستان به صفحات آخر می رسد و محراب؛ یک تنه مقابل حادثه ای سهمگین قد علم می کند.امشب کوچه های کوفه با هر شب دیگر فرق دارد.بوی سقیفه از آن برمی خیزد.

کاسه ی شیر مقابل من ،چه طرح پاک و زلالی می کشد.هر قطره راوی عمری خون گریستن من است.یک عمر غربت پس از فاطمه. عمری زیستن بی زهرا، آن هم میان نسیان زدگان خاک و خاکیان نسیان زده.

قطرات سفید شیر، گویی حرف های تلخی برای گفتن دارد.شاید هم نه فقط تلخ، که جان سوز و سنگین … اما هر چه باشد سنگین تر از آن غروب دهشتناک مدینه نیست؛غروب سیاهی که مرا با دست بسته، ریسمان بر گردن، مقابل چشم فاطمه کشان کشان به مسجد خدا بردند. قنفذ با گوشه ی غلاف، چنان بر بازوی زهرا کوبید که دست هایش از ریسمان جدا شد و ناله اش خاموش.

سنگین تر از آن نیست که حسنین شیون زنان، در کوچه به خاک افتادند و استغاثه ی «مادر مادر» شان در فضای غمگین مدینه پیچید.

همچنان کتاب کهنه ی نخلستان ورق می خورد. چه ارتباط عجیبی است میان شکافته شدن این فرق  و بر نیزه رفتن قرآن های صفین!آنجا قرآن بر شمشیر بالا رفت و اینجا؛ شمشیر بر قرآن فرود آمد.آنجا فرق حق را از باطل نشناختند؛ اینجا فرق عدالت را شکافتند.ارتباط عجیبی ست؛معکوس و مبهم!!!

چند ساعت پیش حبیبم پیغمبر اکرم را در عالم خواب زیارت کردم.گفتم:یا رسول الله!نمی دانی پس از تو از این جماعت چه ها کشیدم!

پیامبر،بغض شکسته ی خویش را فرو برد و فرمود: «علی جان! نفرینشان کن!» دست بر دعا برداشتم: «خداوندا !امتی بهتر از این جماعت به من بده و امیری بدتر از من بر این مردم مسلط کن».

آخرین قطرات زهرآلود ابن ملجم از خون پیشانیم- این سجده گاه سالیان غریبی – بیرون می رود؛چشمانم تار می شود.

امشب قرآنی بر زمین نازل می شود و قرآنی صعود می کند.آسمان کوفه در غمی بزرگ فرورفته است…  

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: مسافر سبز
پنج شنبه 86/6/22 ساعت 10:59 صبح

 

                                         gol

 

شنیدم آدمی را که می گفت  لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
دیدم حقیری دست به گریبان حقیری دیگر شد.
باز شنیدم  لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
دیدم فردی را که می خواست به دوستش نارو بزند اما گفت ...
لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
دیدم دو دوست را که چگونه همدیگر را نابود می کردند اما فردی گفت...
لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
هر کجا قدم می نهادم می شنیدم...
لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل می کردم و دلیلش را نمی یافتم.
با خود فکر کردم که شیطان کجاست؟
چه کرده است؟
چرا همه و همه کس می گویند لعنت بر او؟
پس باید بسیار پلید و حقیر باشد.
پس چرا گذرم به هر کجا که می افتاد شیطان را نمی دیدم؟
آیا شیطان آن آدمیان ناچیز بودند؟
اگر شیطان آنگونه باشد پس همه ما آدمیان نیز شیطانیم.
همه یک شکل و از یک نوعیم.
اما نه. می دانم که ما آدمی هستیم و شیطان نیستیم.
پس شیطان کیست؟
آدمی به من گفت: فرزندم, شیطان موجودیست که سبب این همه ناهنجاریست.او بسیار پلید است.همه را گمراه می کند.
اندکی تامل کردم و سپس بدو گفتم:
پس لعنت بر تو.
با تعجب خواستار دلیلش شد.
- چون تو به وظایفی که داری و خدا بر تو نهاده عمل می کنی.
-چرا نمی گویی لعنت بر ازراییل؟
او که جانی را می گیرد و همگان را در حسرت عزیزی می گزارد که دوستش دارند!!!
اگر شیطان گمراهی می کند, وظیفه اش این است.
وظیفه ای که خداوند بر عهده او گذاشته.
اگر من دوست داشته باشم که حقی را ناحق کنم , ضعیفی را بکشم , یعنی شیطان کرده است؟
اعمال خود را بر گردن شیطان اندازم؟
پس همگان به بهشت ملکوت خواهیم رفت؟
چون شیطان همه آن کارها را کرده است و ما نکردیم؟
جهنم از آن کیست؟
اندکی فکر کرد و سپس با صدایی رسا گفت....
لعنت بر نفس پلید آدمی.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: مسافر سبز
پنج شنبه 86/6/15 ساعت 3:0 عصر

                        111

یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» 

«ای نفس آرام و مطمئن برگرد به سوی پروردگارت در حالی که هم خدا از تو خشنود است و هم تو از خدا خشنود، پس داخل شو در میان بندگان خوب من و داخل شو در بهشت من».

با نهایت تاثر، با خبر شدیم، والده خواهر بزرگوارمان، خانم نورا توللی در ایام ولادت مولای خویش، ولی عصر (عج)، دعوت حق را لبیک گفته و ندای ملکوتی یا ایتهاالنفس المطمئنه را با خشنودی ، پذیرا گشته و به دیار باقی شتافته اند.
در مقام این مادر سفر کرده، همین بس که سالها غم دوری و شهادت فرزند را با درس در مکتب، خانم حضرت زینب(س) با صبوری تحمل نموده و اخم به چهره نیاورده اند. انشاءالله که در بهشت، به همراه فرزند شهیدشان ، بر سفره ابا عبدالله (ع) و خانم حضرت زهرا (س)بی بی دوعالم ، حاضر گردند.

این مصیبت بزرگ را به خواهر ارجمندمان و خانواده محترمشان تسلیت گفته، برای آن مرحومه، علو درجات و برای بازماندگان، صبر و اجر جزیل آرزومندیم. 

 


    نظرات دیگران ( )
<      1   2   3   4   5      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • خداحافظ
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •